رضا مریدی نم نم بارون زد Reza Moridi Nam Nam Baroon Zad وقتی که صبح تا شب چشم تو چشماتم نگات برام میشه یه تیکه از ماهم وقتی شب میشه توی اتاقم با نور چشمات موتو می بافم من ببین دلم برات رفت از تو یکی کلا هست میخوام بخونم بزنی دست نم نم بارون زد روی موهات شدی از همه خانوم تر کنار تو فقط آرومم عشقت رفته تو پوست و خون و جونم ... بگو هستی آخه بستی دستمو تو دستی دستی دست خوش دیگه کم نیست احساس تو به من اومدی صاف تو قلبم نشستی نم نم بارون زد روی موهات شدی از همه خانوم تر کنار تو فقط آرومم عشقت رفته تو پوست و خون و جونم