عنوان: (گزیدهای از قسمت بیست و ششم فصل دوم) -یک روز گرم تیرماه آبادان، بچهها و همسرم برای عیادت مادر بیمارش رفته بودند، در خانه تنها بودم، حوصلهام سر رفته بود، آمدم حیاط را آبپاشی کنم تا وقتم بگذرد، در همین حین خانم بسیار زیبایی پیدایش شد و از من طلب آب کرد... زندگی-پس-از-زندگی عباس-موزون فصل-۲-قسمت-۲۶ عبدالحمید-لرستانی تجربه-نزدیک-به-مرگ @abbas-mowzoon