عنوان: (گزیده‌ای از قسمت هجدهم فصل سوم) -از بالای آسمان داشتم زمین را می‌دیدم قبرهای آماده و چمن کاری، لحظه بعد دیدم خودم در یکی از قبرها که عمق سه متر داشت خوابیده بودم و از آنجا آسمان را نگاه می‌کردم. -همینطور که نگاه می‌کردم یک زلزله شدیدی آنجا اتفاق می‌افتاد، زمین سرباز کرد رفتم داخل، دیدم ابری که بالای جسمم بود به من چسبیده وارد جسمم شدم، چشمم را باز کردم دیدم همسرم بالای سَرَم هست... زندگی-پس-از-زندگی عباس-موزون فصل-۳-قسمت-۱۸ محمد-تمدن‌رستگار تجربه-نزدیک-به-مرگ @abbas-mowzoon