.: - رو چمنای بارون خوردهی پارك لاله دراز کشیده بودیم . بهت گفتم ماه عسل منو ببر جنگلای رامسر . گفتی ول کن سر جدت . جنگل چیه؟! هر جا چشم میچرخونی سبزه و چمنه . میبرمت کویر شب که شد ستارهها رو نگاه کنی عشق کنی . دیشب علی بعد چند سال اومده بود بهم سر بزنه . سراغتو گرفتم گفتم آخر ماه عسل کجا رفتن؟! گفت رفتن شمال . زنش عاشق جنگله . از اتاق پرو اومدم بیرون گفتم بهم میاد؟! چشماتو بستی گفتی زود برو درش بیار . از رنگ قرمز متنفرم . آدمو یاد دریایِ خون میندازه . علی گوشیشو درآورد گفت میخوای عکسشو ببینی؟! تا اومدم بگم نه . مالِ مردم که دیدن نداره ؛ گوشیو گرفت جلو صورتم . تمام تارِ موهای بغل شقیقهت سفید شده بودن . سمت راستِ عکس اون دور دورا یه زن با شال قرمز وایساده بود . داشتم نگاش میکردم یهو علی گفت اون عقبیه هم زنشه . بهت گفتم دلم یه دخترِ قشنگ میخواد . چشماش مثه تو دریا باشه موهاش مثه من سیم تلفن . گفتی بچهمون دختر بشه میذارمش سر راه . تو کل دنیا یه دختر میتونست منو دیوونهی خودش کنه اونم تو بودی . من بچهای که دوستش نداشته باشمو نمیخوام . برام یه پسر بیار کپیِ خودم . میخ