آنچه مولانا برای ما روایت می‌کند داستانی است نمادین از وضعیت انسان انسانی که هر چه بکوشد و هر چه بیندیشد و با وجود تلاش تمام برای در نظر گرفتن تمام نقاط آسیب‌خور باز در معرض اسیب است، چرا که اساسا محدودیت‌های ذهن انسان و بی‌کرانگی محدوده‌ی رویدادها اساسا نمی‌تواند این امنیت را ایجاد کند که همه‌ی خطرات را دیده و برای پرهیز از ان‌ها همه‌ی راه‌های آسیب را بسته است او نتیجه می‌گیرد پس حالا که چنین است باید راه دیگری در پیش بگیری چون چنین شد ابتهال آغاز کن ناله و تسبیح و روزه ساز کن ناله می‌کن کای تو علام الغیوب زیر سنگ مکر بد ما را مکوب البته از این حکایت و داستان سمبلیک و از این تفکر می‌توان به سوی بی‌عملی و جبر گرایی منفعل کننده هم رفت و مولانا که از این نقطه‌ی حساس در تفکر خود آگاهی دارد بارها با انواع تمثیل‌ها و قصه‌ها می‌گوید که: گفت پیغمبر به آواز بلند با توکل زانوی اشتر ببند تو چون قدرت تفکر داری وظیفه‌ی اندیشیدن داری که آن را به کار بیندازی هر چند که ممکن است تلاش تو به طاهر به آنچه می‌اندیشی منجر نشود ولی ارزشمند است و اصالت دارد و نتیجه‌ی نهایی کار تو برآیند همین تلاش‌های فکر و

مثنوی مولانا مولوی داستان آب زیر کاه

3 روز پیش در دسته بندی هنری مدت زمان 13:08