برادرم لیوبی شانگ فی کوانیو دست در دست یکدیگر دهید تا کشور را دوباره سامان ببخشید میدانم چه رنج هایی در اینجا کشیدید من هر روز غروب بر فراز تپه ی همیشگی کنار دهکده به امید بازگشتتان به دور دستها خیره میشوم نمیدانید چقدر دلتنگتان هستم اکنون مدتیست که گلهای سپید باز شده اند اما شما هنوز بازنگشته اید به نسیم گفته ام تا بوی گلهای سپید را برایتان بیاورد به نسیم گفته ام تا غبار سختی ها را از چهره هایتان بزداید مرا بیش از این منتطر نگذارید برگردید

افسانه سه برادر نرگس فولادوند دکلمه

11 ماه پیش در دسته بندی انیمیشن مدت زمان 01:15