و سانجار تصمیم میگیرند فرار کنند و مخفیانه ازدواج کنند. شب بعداز عروسی سانجار گمان میکند ناره به او خیانت کرده است و حرفهای ناره را باور نمیکند ، لذا او را از کلبهشان بیرون میکند. ناره خود را از صخره به پایین پرت میکند و به سختی مجروح میشود. ناره بعد از آن ناپدید میشود و داستان آنها به حماسه تبدیل میشود. سانجار گمان میکند ناره به راحتی او را ترک کرده است و به دنبال زندگی تازهای رفته است. سالها بعد ناره دوباره در زندگی سانجار ظاهر میشود. او در لحظهای که سانجار قصد ازدواج دارد ، ظاهر میشود و تصمیم میگیرد زندگی جدیدی را آغاز کند و