نانا: من چطور به صورت اون نگاه کنم؟ امکان نداره نمیتونم نگاه کنم یامان: عینک؟ خیره خوشاومدی .منم منتظر تو بودم نانا: تو سن کم منو میکشی یامان: خوب چیکار میکنیم؟ نانا: توی خونه نزدیک شدن نداریم یامان: چقدر نزدیک شدن نداریم؟ نانا: خوب انقدر بیشترین فاصله .سه قدم. بیشتر از ۵ثانیه هم به صورت هم نگاه نمیکنیم .چونکه من خودمو گم میکنم یامان: کجا گم میشی؟ نانا: تو اینور نگاه کن منم اینجارو رو میپام شب بخیر یامان: آه نانا: چی شد؟ از فاصله گذشتی؟ یامان: تو گذشتی