عنوان: (گزیده‌ای از قسمت پنجم فصل دوم) -به جسمم که برگشتم به حدی فشار داشت مثل اینکه نهنگی را وارد تُنگی بکنید طوری که نه آن نهنگ از بین برود نه آن تُنگ بشکند -به محض اینکه وارد جسم شدم با اینکه خوابیده بودم، روبروی خودم، ساعتی که روی دیوار بود ساعت پنج بود و اولین نفسی که کشیدم خدا را شکر کردم که برگشتم... زندگی-پس-از-زندگی عباس-موزون فصل-۲-قسمت-۵ هدی-محمد‌زاده تجربه-نزدیک-به-مرگ @abbas-mowzoon