من از عبور جمعه ها از بوی تنهایی پُرم زیر سفال سقف شب ثانیه ها رو می شمرم ... یه روز میآیی از سفر باغ پر برگ و بَر میشه ستاره های شیشه ای می شکنه و سحر میشه ...