عنوان: (گزیدهای از قسمت سیزدهم فصل سوم) -در اواخر دهه هشتاد با بچه محلهایمان تصمیم گرفتیم رفتیم راهیان نور، بیشتر بخاطر جوّ دوستانه و شاد و جنب و جوشش، دو سالی قضیه تکرار شد تا اینکه بهواسطه یک دوست مشترک، با عزیزی آشنا شدیم که الان دوست صمیمی من هستند و کلآ مسیر زندگیم تغییر کرد و از شرّ و شور بودن رفتیم سمت اردوگاه جهادی. -سال ۹۵، پنجم عید از اردو آمدیم، ۱۴ فروردین بعد تعطیلات دفترچه پست کردم برای سربازی، ۲۰ فروردین حس بیحالی به من دست داد و ۲۳،۲۴ فروردین ضعف خیلی شدید شد و زردی، بیحالی و خارش بدن تا اینکه در بیمارستان روحانی شهرستان بابل بستری شدم... زندگی-پس-از-زندگی عباس-موزون فصل-۳-قسمت-۱۳ علی-گرجیپور تجربه-نزدیک-به-مرگ @abbas-mowzoon