عنوان: (گزیدهای از قسمت بیستم فصل چهارم) -حرکت کردیم جلوتر یه پنجره دیگه دوباره باز شد، دیدیم بنده خدا یه آدمیه، یه استخر خیلی بزرگ حوض نجاست، نجاستِ آدمیزاد، این میره پایین نجاستها میرفت تو دهن و شکمش، دوباره میآمد از وسط حوض نجاست بالا یه چیزای دیگه دیدم که کرمهای سبز انگور دارن جز ولا میزنن (رو آتش)... -وقتی از سقف وارد بدن شدم اینا اومدن سریع دویدن که آقا این زنده است، از ماشین بیاریمش بیرون... زندگی-پس-از-زندگی عباس-موزون فصل-۴-قسمت-۲۰ محمدحسن-حکیمیان تجربه-نزدیک-به-مرگ @abbas-mowzoon