عنوان: (گزیده‌ای از قسمت سی‌ام فصل سوم) -کابل در دستم بود، پایه آهنی کولر را هم گرفتم آمدم به موتور وصل کنم یک لحظه شروع کرد به تیراندازی کردن در بدن من، یک لحظه احساس کردم به برق وصل شدم، دستم را خواستم بکشم عقب قفلم کرد برگرداندم به سمت کولر با سینه می‌کوبیدم در کولر... -مثل اینکه از جایی بپرّی از پیشانی بیرون آمدم افتادم داخل چهارگوشی مثل اتاق خواب یک میز، یک صندلی، یک درب ورودی من کنار میز ایستاده بودم... زندگی-پس-از-زندگی عباس-موزون فصل-۳-قسمت-۳۰ امید-مرادی تجربه-نزدیک-به-مرگ @abbas-mowzoon