عنوان: (گزیده‌ای از قسمت دهم فصل چهارم) -من به غریق نجات‌ها می‌گفتم من اینجام، دستتان را دراز کنید مرا می‌تونید نجات بدید، من زیر آب لذت می‌بردم، یک دنیایی مثل آکواریوم بود، با اینکه آب، گل آلود بود ولی برای من زلال دیده می‌شد. کف زاینده رود را با فاصله زیاد می‌دیدم، همینطور یک نگاه از بالا داشتم، مثل دوربین‌های هلی شات کل زاینده رود رو و‌ همچنین خودم در آب را می‌دیدم که چه اتفاقی داره براش میفته... زندگی-پس-از-زندگی عباس-موزون فصل-۴-قسمت-۱۰ زینب-حیدریان تجربه-نزدیک-به-مرگ @abbas-mowzoon