عنوان: (گزیده‌ای از قسمت سی و یکم فصل سوم ) -تجربه دوم در بیمارستان رازی رشت بود که مادرم دو ماه آنجا بستری بود و تمام مدت من همراه ایشان بودم. در آن اتاق ۴ نفر بستری بودند که یکی از آنها همراه شب نداشت و کارهای شخصی او را هم انجام می‌دادم. یک شب ساعت ۸ روی کاناپه کنار تخت مادر دراز کشیدم، اینبار هم با چشمان باز سقف بیمارستان را دیدم... زندگی-پس-از-زندگی عباس-موزون فصل-۳-قسمت-۳۱ زهرا-پورصالح‌چی تجربه-نزدیک-به-مرگ @abbas-mowzoon