عنوان: (گزیدهای از قسمت چهارم فصل دوم) -تاریخ ۱۸ دی سال ۱۳۸۵ سرباز بودم پادگان خمین در مسیر خانه از همخدمتیها بودیم که تصادف کردم، چشمانم سیاهی رفت خودم را روی تخت دیدم، متعجب بودم که من اینجام پس او چه کسی هست؟ متوجه شدم اتفاقی برای من افتاده (روحاز بدنم جدا شده) -پدربزرگم یک هفته قبل از تصادفم مرحوم شده بود را دیدم که در جایی مثل چمنزار هست، درخت بود (جای خیلی خوبی بود) زندگی-پس-از-زندگی عباس-موزون فصل-۲-قسمت-۴-بخش-۱ امیر-گمرکی تجربه-نزدیک-به-مرگ @abbas-mowzoon