این پلنگ قبل از اینکه این بچه ایمپالا را بکشد خود را با آن سرگرم می کند. بنا به دلایلی، قبل از اینکه تصمیم به اجرای غذا بگیرد، چند دقیقه با غذای خود بازی می کند. تقریباً به نظر می رسد که در حال پرتاب ایمپالا در یک مهمانی در حال رفتن است. فقط دلتنگ بادکنک ها و کوفته ها هستم. حیوان بیچاره نمی داند چه خبر است و به زودی در دروازه های مروارید با نوح ملاقات می کند. پلنگ بالاخره مرتکب این عمل می شود و از غذایش لذت می برد. این همان بخشی است که می توان گفت طبیعت واقعاً بی رحم است. زمان زیادی طول نمی کشد تا این پلنگ این بچه کوچک را خفه کند. دیدن نوزادانی که به سختی به این سیاره می رسند و آن را به همان سرعت ترک می کنند، همیشه دلخراش است. این پلنگ قبل از کمین کردن و کشتن این دیک دیک جوان را تماشا می کند. این حیوان بسیار کوچکی است، به نظر می رسد اینجا برای پلنگ بیابان است. این پلنگ به سمت یک آبخوری می رود و متوجه یک گوزن کوچک می شود. هیچ وقت را تلف نمی کند و به خود خدمت می کند. چرا این همه نوزاد به تنهایی هستند؟ وقتی پدر و مادر به آنها نیاز دارید کجا هستند؟ حمله گورخر به بچه گورخر مادران گورخر نه ت