صدای افکارش رسا ترین چیز در کل صحنه های زندگیاش بود.. پس از مدت ها اولین قطره اشکش بر روی گونه هایش سر خورد.. تصمیم گرفت برود.. به مکانی ناشناخته.. مکانی دور از همهچیز و همهکس . . . صدای بوق ماشین در آن لحظه حس عجیبی بهش داد.. شاید خوشحالی..ترس..اضطراب و بیشتر از همه آزادی! با سیاهی مطلق چشمانش داستان او نیز به پایان رسید و آخرین پرده زندگیاش در بهترین لحظه بسته شد!! جین هو)19 می ۲۰۲۳..۱۵:۶