یامان: من اون مار رو دوست فرض کردم و بهش اعتماد کردم ندیم: توی ماه عسل نانا: توی شکمت چ ا ق و میزنم خودت را توی اون حال پیدا کنی فرید: واقعا براوووو به نانا من توی زندگیم همچین زن جسوری ندیدم ندیم: زنم میشی و منو دوست خواهی داشت نانا: توی قلبم فقط کریملی هست و همیشه اون خواهد بود تا آخرین نفسم یامان: اونم منو ندیم: بعد این اتفاقات بد میخواستم که تو شاهدم باشی اما یامان: من ذاتا شاهدم به پستی ، خائنی و بیشرفی تو.بعد اومدی روبروم و اینارو میگی ش غ ا ل آبی یامان: نانا؟ نانا: تو اسم منو بلد بودی ؟ مربی چی شد پس؟ یامان: دیگه شرایط عوض شده