یارم رو بغل کردم یار گریه کرد من گریه کردم تمام همسایه ها جمع شدند اونها گریه کردند و من گریه کردم به کوه پر برف حرف از جدائی زدم آهی کشید و برفهایش گریه کردند و من گریه کردم درختان انار طارم مرا دیدند و هم صحبت شدند زیتون برایم زاری کرد انار گریه کرد و من گریه کردم آنگاه که باد خزان وزید گلهایم پرپر شدند تا خبر به بلبل رسد خار گریه کرد و من گریه کردم حرف دل رو به تار گفتم سیم هایش پاره پاره گشت اروم آروم ناله کرد و تار گریه کرد و من گریه کردم گفتم حق با من است سرم و به دار کشیدند طناب وقتی گلویم را می برید دار گریه کرد و من گریه کردم