عنوان: (گزیده ای از قسمت نهم فصل چهارم) -همین که متوجه شدم نزدیک سقفم هیچ دردی احساس نمی کنم،یک دفعه چشمم به تخت افتاد و جسمم که روی تخت دراز کشیده همین که نگاهم بهش افتاد صورت کاملاً رنگ پریده و زار که مشخص بود خیلی حالش بد بوده،در عمری که داشتم تا آن موقع اینقدر دلم برایش نسوخته بود. زندگی-پس-از-زندگی عباس-موزون فصل-۴-قسمت-۹ فاطمه-سجادی تجربه-نزدیک-به-مرگ @abbas-mowzoon