عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و سوم فصل چهارم) -چیزی که هنوز هنوزه حسرتش رو می‌خورم، اون شیرینی پرواز روح بود. هرچی بیشتر نزدیک خدا می‌رفتم این لذت بیشتر می‌شد. هر آسمونی زیبایی خودش رو داشت. هر آسمونی گل‌های خودش رو داشت که رنگ گل‌ها با رنگ گل‌های زمینی فرق می‌کرد. -یه لحظه تو آسمون سوم بود یا چهارم بود احساس تنهایی کردم یه لحظه برگشتم پشت سرم رو نگاه کردم دیدم نه بابا! غیر خودم شاید صدها روح دیگه پشت سر من دارن پرواز می‌کنند. نگاه کردم دیدم یکی از ارواح آشناست همسایه خودمونه... تا آسمون پنجم رو رد کردیم دیگه حرکتم کم شد و قدرت پرواز رو خدا ازم گرفت... زندگی-پس-از-زندگی عباس-موزون فصل-۴-قسمت-۲۳ حسن‌رضا-هادی‌پور تجربه-نزدیک-به-مرگ @abbas-mowzoon