یامان: بهت گفته بودم که خیلی حرف داریم که بهم بزنم یه مدت هست که میخوام یه چیزایی رو بهت بگم نانا: منم تو از وقتی که من اومدم تو این عمارت خیلی پیر شدی وزنت هم زیاد شده،عجبا خیلی میخوری؟ باید رژیم بگیری کارا: کمیسر فرید خیلی مریض بوده ایبو:... یامان: میگم که این حرفهای که نصفه مونده رو تموم کنیم.حرف منو نمیبری انشاالله تا وقتی که صبح نشده رفع میشه نانا: چرا از من عصبانی میشی؟ یامان: عصبانی نمیشم نانا: من انگار عمدا میکنم یامان: وایستا دیگه ساکت شو یه جمله میگم