کلاس شیرینی پزی بود ، پدر مرینت گفت میخوام یه راز کوچولو رو بهتون بگم من همیشه خامه رو به شکلات اضافه میکنم تا گاناژ رو نرم تر کنم بعد میزارم ۱ دقیقه بمونه تا آماده بشه ، آلیا گفت عاشق وقتیم که بابات میاد کلاسمون شیرینی پزی یادمون میده ، مرینت گفت خودشم خیلی دوست داره ، کلویی گفت اونا واقعا فکر کردن من دستامو کثیف میکنم و مصل یه خدمتکار آشپزی میکنم ؟ اگه کروزان بخوان میگم خدمتکارم درست کنه برام ، رز گفت اون که کروزان درست نمیکنه کلویی اونا ماکارونن ، پدر مرینت گفت با مچ دستتون هم بزنید ولی سریع این کارو نکنین چون ممکنه بریزینش رو خودتون ، کلویی میگه و شلوار شنلمو خراب کنم فکرده با کی طرفه ؟ پدر مرینت میگه به این ترکیب دوست داشتنی نگاه کنید ، کلویی به آتشنشانی زنگ میزنه ، پدر مرینت میگه حالا باید نیم ساعت صبر کنیم تا خنک بشه مرینت ؟ مرینت میگه بله پدر ؟ پدر مرینت میگه میشه لطفا اینو بزارش تو یخچال کافه تا تو بری منم به دوستات نشون میدم که چطور سفیده تخم مرغو جدا کنیم ، مرینت میگه حتما ، تیکی گفت مرینت میشه یکم ازش بچشم ؟ مرینت گفت هنوز زوده تیکی اون دندونای کوچولوتو کنترل کن ، آژیر آتش