عنوان: (گزیدهای از قسمت بیست و هفتم فصل چهارم) برگشتم به همون دنیای تاریک. من موندم و تاریکی و واقعا میگم یه حسرت، حسرت که چرا نتونستم برم!؟ دیدم ملکالموت دستش (دست راست) رو برد سمت گوش راست، انگار که یه چیزی رو گوش میداد و باز حالت ذهنی معنا منتقل شد به ذهن من که دقیقا اینجور: به خدا قسم که من دستور داشتم تو و این هشت نفر رو به اون دنیا منتقل کنم ولی الان به من دستور رسید که تو رو برگردونم... زندگی-پس-از-زندگی عباس-موزون فصل-۴-قسمت-۲۷ زهره-ابراهیمی تجربه-نزدیک-به-مرگ @abbas-mowzoon