یامان: از این به بعد هرچی که میخواد بشه اجازه نمیدم یه قطره اشک از چشمت بیاد ندیم: تنها مدرکی که یامان رو نجات میداد کشته شد .همه چیز تموم شده دیده میشه نانا: اصلا تموم نشده .اون مثل عقاب هست .قفس رو میشکنه و میاد بیرون. مجرم های اصلی رو با پنجههاش پاره پاره میکنه ندیم: اه. به زودی بالهای اون عقاب رو میبرم .و تو رو هم توی قفس خودم میزارم دعا: مامان ببین داداش فرید اومده و دوست دخترشم آورده دختر: سلام . آکاسیا هستم فرید: عشقم اکاسیا نانا: اون خائن کیه؟ کجاست؟ ندیم: دقیقا رو به روت. این جنگ یه پیروز داره و اونم منم. اون یامان کریملی که خیلی بهش ارزش میدی اگه میخوایی نجات پیدا کنه باید هرچی که من میگم انجام بدی و با من ازدواج میکنی