عرررررررررررررررررررررررررررررر خدایاااااا باجی با مامانش مو نمیزنه باجی: اره خیلی شبیه همیم چیفویو: ریکا چان باورت نمیشه ولی مامان من و باجی سان مثل من باجی سان یاهم صمیمی هستن - واقعا؟؟؟ چیفویو: اره واقعا مایکی: باجی یادته وقتی بچه بودیم و دیر برمیگشتیم خونه مامانامون توی محله رو زیر و رو میکردن باجی لرزه ایی به تنش افتاد: مگه میشه یادم بره مامان تو با نگرانی ولی اروم میومد سمتت ولی مامان من اینقدر نگران میشدکه حصابی از خجالتم در می اومد - هه هه هه چقدر مامانت شبیه مامان منه باجی