عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و هفتم فصل سوم) -من اطلاعاتی از پیرامونم دریافت می‌کردم، مثلا از خونه همسایمون که دست چپمون بود، آشپزخانه که مادر آشپزی می‌کردن، اتاق خواهرم یا حتی خونه روبرومون که بیمار داشتن، اطلاعاتش رو همزمان دریافت می‌کردم -ذهن افرادی که در اطرافم بودن کاملاً می‌دونستم که در ذهنشون چی می‌گذره در همون زمان خودمو توی خونه همسایمون دیدم که بیمار داشتن و بیمار حال خوبی نداشت، من فوت شدن اون آقا رو دیدم... زندگی-پس-از-زندگی عباس-موزون فصل-۳-قسمت-۲۷ ریحانه-زناری-یزدی تجربه-نزدیک-به-مرگ @abbas-mowzoon