عنوان: (گزیدهای از قسمت بیست و ششم فصل چهارم) زمان معنا و مفهوم نداشت که بگویم به اندازه چند سال، چند ماه یا چند قرن، انگار زمان فقط به درد همین دنیا میخورَد، گویی آنجا نیازی بهش نیست. و باز برخوردی اتفاق افتاد، حضور واقعی خودم را حس میکردم، ولی فضای اتاق بود همان اتاق خواب! با تمام آن وسایل و شرایط عادیاش. به صورت مایل مانند به فاصله ۱متر، ۱متر و نیم جسم خودم را میدیدم و باز برایم سئوال نشد من که اینجا ایستادم چه کسی هستم؟! آن که آنجا خوابیده چه کسی هست!!. زندگی-پس-از-زندگی عباس-موزون فصل-۴-قسمت-۲۶ زهره-ابراهیمی تجربه-نزدیک-به-مرگ @abbas-mowzoon