اندوور ( سخت بنیاد ) : دختر من کجاستتتتتتتتتتتت؟ همش تقصیره توعه المایت چرا زودتر نیومدی مردک؟ ( با داد ) کاتسا : من دختر تو نیستم و سر المایت داد نزنننننن ( با داد بلند تر ) همه داشتن با تعجب مارو نگاه میکردن از جمله اون جوجه تیغی ( کاچان ) و هم میدوریا اندوور : با پدرت درست صحبت کن کاتسا کاتسا : اسم منو به زبون نیار الان یادت اومد که من دخترتم اندوور؟ اندوور : مثل مادرتی همونقدر لجباز و پرو کاتسا : راجب مادر من درست حرف بزننننننن ( داد ) اینو گفتم و ناخوداگاده از عصبانیت موهام آتیش گرفت شد مثل موهای اندوور و اون یه لبخند مرموز زد چون دفعه اول بود که منو اینجوری میدید اندوور : دختر . تو و شوتو قهرمان شماره یک میشید ( اینو گفت و بغلم کرد ) کاتسا : خودمو سریع از بغلش کشیدم بیرون و با قدرت آبم موهامو خاموش کردم . دیگه منو بغل نکن . اینو گفتم و سوییشرتمو برداشتم و پوشیدم و خرید تولد ناتسو رو هم برداشتم و دویدم که برم خیلی از اونجا دور نشده بودم که اون پسر جوجه تیغی ایه رو دیدم سریع اومد جلوم و داد زد : برای چی کمکم کردی نفلهههه هااااااا؟؟؟؟؟ کاتسا : چون کارم همینه ( خیلی ریلکس و آروم گف