نانا: ناراحت شدن باشه ناراحت شدن تلخی باشه تلخی تو حالت بد باشه من نمیتونم خوب باشم اگه اینجوری نمیخواد باشه با من ازدواج نکن یامان: باشه بیا اینجا بز لجباز به یه نحوی به دشمنان نزدیک میشه که نمیدونی از کجا و چطوری وارد میشه مثل مار حتی لمس کردنش رو متوجه نمیشی و خیلی قبل تر نیش زده تو رو یعنی در مقابلمون یه انسان نرمال نیست انتقام میخواد و مثل میه مار گرسنه اطرافمونه به خاطر همین خیلی باید احتیاط کنیم و مراقب باشیم زهیر: برادرزاده اش رو دوست داره از اون میگیرم همه چیزش رو میگیرم تموم کابوسهاش رو به واقعیت تبدیل میکنم زهیر: زهیر با اون زخم فکر نمیکنم زنده بمونه یامان: تا جنازه اش رو نبینم از این کار دست نمیکشم