میدونم یکم خز شده ولی خب چن ماهه قفلیمه:) داستانشو اگه کسی نمیدونه: درباره یه دختر و پسری بودن که تو یه جزیره زندگی میکردن و پسره رو دختره ک.. ر.. ا.. ش داشته و یه توریسته میاد و دختره بهش میگه خیلی دوست داره بیرون از این جزیره رو ببینه و توریسته میگه میخواد از اینجا بره اونم باهاش بره:) دختره هم قبول میکنه و میره که به پسره بگه. پسره هم کلی ناراحت میشه و میگه بیا واسه اخرین بار زیر بزرگ ترین درخت نخل برقصیم. فردا دختره با توریسته میره و پسره هم خودکشی میکنه..:) بعد چن ماه توریسته بهش خیانت میکنه و دختره وقتی برمیگرده می بینه پسره خودکشی کرده.. وقتی داشته گریه میکرده با اشکش دوباره زنده میشه:))