یامان: اون شیطان این همه وقت اطراف ما بوده تا اونو پیدا نکنم نفس راحت کشیدن برای من حرومه ادریس: تو دست یه ادم دیوونه به اسم زهیر افتادم یه کار خیلی مهم دارم نانا: قطعا یه سرنخی هست یه ردی از خودتون به جا گذاشتید میدونم کمک میکنه که من اون اسم رو پیدا کنم عایشه: تو هیچ وقت اینا رو نمیخونی فرید: اگه کورای نبود بچه ام بدون پدر میموند این یعنی چی؟ نانا: چی میگی تو؟ کاظم: به ماشینش بمب وصل کردم اگه استارت بزنه تمومه ادریس: زود باش کریملی سوار ماشینت شو نانا: نههه نههههه