سریال لروکس قسمت 4 دوبله فارسی آدرس کانال مشکی ترکیدو ... داستان قسمت آخر سریال عشق از نو. بچه فاتح و زینب زنده میماند؟ داستان قسمت آخر سریال دکتر معجزهگر. علی و نازلی عروسی میکنند. لروکس و دمیر در راه بازگشت بودند که لروکس در مورد مدیرهتل میگفت:[فقط بخاطر ریختن قهوه گارسونشو اخراج کرد. حالا اون به کنار چرا جلوی ما طرفو اخراج کرد میتونست وقتی ما رفتیم بره تنهایی حسابشو برسه. به نظرم اینجور آدما میخوان بگن ما خیلی قدرتمندیم میخواست خودنمایی کنه.] دمیر گفت:[ سرمو خوردی. چقدرحرف میزنی] لروکس گفت:[تو خودت انقدر منو اذیت کردی امروز صبح اصلا قهوه نخوردم الان دلم میخواد] دمیر ماشین را کنار یک قهوه فروشی نگه داشت. دمیر گفت:[ قهوه ی من با شیر بادام درست شده باشه] لروکس پیاده شد و غر زد:[مثلا میخواد کلاس بزاره] رفت و قهوه هارا سفارش داد. گارسون گفت که شیربادام تموم شده و نداریم. لروکس گفت:[ پس با همون شیرمعمولی شیرگاو بده] و با خودش گفت اون اصلا فرقشو نمیفهمه همش برای کلاس گذاشتنه. دمیر و لروکس پشت میز گرد کوچک نشسته بودند و درحال قهوه خوردن بودند. لروکس میگفت که داشتی برای م