عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و نهم فصل اول) -چند مرتبه بیهوش می‌شدم و دوباره بهوش می‌آمدم، در یک مرتبه از بهوش آمدن‌ها، یادم افتاد موشک اولی را و پیش همسرم رفتم را که سر سجاده بود و ذکر می‌گفت و موشک دوم و خرابی خانه و... -همانجا زیر آوار با خودم گفتم مثل همسرم نمازم رو بخونم تا با نماز بروم که خداوند تخفیفی در اعمالم بدهد. زندگی-پس-از-زندگی عباس-موزون فصل-ا-قسمت-۲۹ محمود-آریان‌پور تجربه-نزدیک-به-مرگ @abbas-mowzoon