عنوان: (گزیدهای از قسمت بیست و یکم فصل چهارم) -محو تماشای آن سرسبزیها بودم، نسیمی آمد اینقدر قشنگ بود فقط میگفتم خدایا چقدر اینجا زیباست!! همینطور داشتم بالا میرفتم صدای خانمی آمد گفت: این برای پسرم گریه کرده... فهمیدم چه کسی هست، یک حسی میگفت ایشون کی هستند... زندگی-پس-از-زندگی عباس-موزون فصل-۴-قسمت-۲۱ باقر-حسینزاده تجربه-نزدیک-به-مرگ @abbas-mowzoon