برگ تنهایی اجرای خصوصی محمدرضا شجریان و محمد موسوی در دشتی از آرشیو پژمان طهماسبیان با فراقت چند سازم برگ تنهاییم نیست دستگاه صبر و پایاب شکیباییم نیست ترسم از تنهایی احوالم به رسوایی کشد ترس تنهاییست ور نه بیم رسواییم نیست بر گلت آشفتهام بگذار تا در باغ وصل زاغبانگی میکنم چون بلبلآواییم نیست تا مصور گشت در چشمم خیال روی دوست چشم خودبینی ندارم روی خودراییم نیست درد دوری میکشم گر چه خراب افتادهام بار جورت میبرم گر چه تواناییم نیست طبع تو سیر آمد از من جای دیگر دل نهاد من که را جویم که چون تو طبع هرجاییم نیست سعدی آتشزبانم در غمت سوزان چو شمع با همه آتشزبانی در تو گیراییم نیست ************* روز وصلم قرار دیدن نیست شب هجرانم آرمیدن نیست طاقت سر بریدنم باشد وز حبیبم سر بریدن نیست مطرب از دست من به جان آمد که مرا طاقت شنیدن نیست دست بیچاره چون به جان نرسد چاره جز پیرهن دریدن نیست ما خود افتادگان مسکینیم حاجت دام گستریدن نیست دست در خون عاشقان داری حاجت تیغ برکشیدن نیست با خداوندگاری افتادم کش سر بنده پروریدن نیست گفتم ای بوستان روحانی دیدن میوه چون گزیدن نیست گفت سعدی خیال خیر