آنچه تو به دنبال آنی از تو به تو نزدیکتر است! مولانا در مثنوی به فراخور حال و اقتضای کلام مطالب حکمی عقلی کلامی و اخلاقی را در کنار نکتههای عرفانی و در خلال تمثیلها و داستانهای زیبا و جذاب به کام تشنگان معنا میریزد . در این بخش از بحر در کوزه یکی از موضوعات محوری و مهمی که مطرح میشود این است که انسان دوراندیش دائما با پای عقل دوردستها را جستجو میکند تا خود را بیابد؛ در حالی که آنچه او به دنبال آن میگردد در دست اوست! ای کمان و تیرها برساخته صید نزدیک و تو دور انداخته گذر این نگاه ناکارآمد و گمراه کننده نیاز به انتقاد بنیادین و ساختارشکنی اساسی دارد. نمونهی اعلای این ایجاد دسترسی به منبع حکمت و عرفان در مدل برخورد و تربیتی شمس تبریزی با مولانا قابل مشاهده است. او از مولانا خواست اگر داعیهی رشد معنوی دارد، دست از تمام عادتها و باورهای پیشین خود بردارد و آنگاه مولانا جلالالدین عارف مانند پروانهای که از کرمی بیرون میآید از مولانای فقیه و متکلم زاده میشود. و او همواره قدردان این تولد دوباره است. مرده بدم زنده شدم گریه بدم خنده شدم دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم روایتگر: