عنوان: (گزیدهای از قسمت بیست و سوم فصل چهارم) -من تقریباً فاصلهام تا ماشین ۲۰ متر ۳۰ متر بود چون بالا که نگاه میکردم ماشین رو کوچیک میدیدم بعد که مقداری اومدم بغل ماشین دیدم که به اصطلاح خودم رو صندلی عقب ماشین خوابیدم و اخوی به سرعت داره به طرف بیمارستان میره -رفتم تو یه عالم دیگه. تو اون دنیایی که رفتم مانده بودم چکار کنم یه لحظه احساس ترس کردم وحشت کردم. دیدم همون هاتف که قبلاً صدام کرده بود ندا میداد، دوباره اومد پیشم با صدای خوشحالتر گفت که: آقای حسن رضا آسمون هفتم منتظرته حرکت کن برو پیش خدا، پرواز کن... زندگی-پس-از-زندگی عباس-موزون فصل-۴-قسمت-۲۳ حسن-رضا-هادیپور تجربه-نزدیک-به-مرگ @abbas-mowzoon