عنوان: (گزیدهای از قسمت سی ام فصل چهارم) افرادی که آنجا بودند هیچ کدامشان در قید حیات نبودند ولی آنجا توصیههایی برای برخی افراد خانوادهشان داشتند. یک خانم پیرزنی بود به رحمت خدا رفته بود میدیدم که به نوهاش گفت: تو دختر خیلی خوبی هستی پدرت را کربلا فرستادی که خیلی دوست داشت به این سفر بره و کارهای خوب دیگر. تو یک خواستگار داری آدم معقولی نیست با این پسر ازدواج نکن هم مشروب میخورد هم میفروشد. حرفهایی که میزند ظاهر کارش است و باطنش اینطور نیست تو با این خوشبخت نمیشی... زندگی-پس-از-زندگی عباس-موزون فصل-۴-قسمت-۳۰ خدیجه-مبینی تجربه-نزدیک-به-مرگ @abbas-mowzoon