مردمان چهار دستهاند . مردمان چهار دستهاند آنکه در پی فساد نرود چون خوار و بی مقدار است و بی آلت کارزار و از مال و منال نابرخوردار و آنکه شمشیر برکشد و همه جا را در فتنه و شر کشد، سوار و پیادهاش را فراخواند و خود را آمادهی فساد گرداند دینش تباه، آلودهی گناه، چشم او به دنبال نوالهای است یا به دست آوردن گلهای یا آنکه خواهد بر عرشهی منبر نشیند و خود را خطیب و واعظ مردمان بیند. چه بد سودایی است، که دنیا را بهای خود انگاری و پاداشی را که نزد خدا داری، به حساب نیاری. دیگر آنکه با کاری که آخرت راست، دنیا را جوید و بدانچه در دنیا کند، راه آخرت را نپوید. تن آسا و آسوده خیال، آرام گام بردارد و دامن به کمر درآرد، با زیور دروغین خویش را امین مردم شناساند و پردهپوشی خدا را وسیلهی معصیت گرداند و آنکه خردی همت و نداشتن وسیلت او را از طلب حکومت بنشاند، تا بدانچه در دست دارد بسنده کند. خود را به زیور قناعت بیاراید و در لباس تارک دنیا درآید، حالی که شب یا روزی نبودهاست که با زهد بپاید. اما مردمانی دیگرند که یاد قیامت دیدههاشان را فروخوابانیده و بیم رستاخیز سِرِشکشان را روان گردانیده. یا از