هلو ملو بریم سراغ داستان در ضمن خانم آلین پیوی بنده رو سوراخ فرمودید بعدش که تموم شد عروسی به جیمین زنگ زدن و گفتن که باید بیاد کمپانی بعد جیمین میخواست بگه نه کههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه ................................................................................... تموم شد هههههههههههههههههه نه باو ولی وسطاشه چون دستام درد میکنه امروز کم مینویسم خب ادامه جیمین میخواست بگه نه که من گفتم جیمینا حتما مهمه برو مشکلی نیس بعد جیمین یه سری تکون میده و میگه باشه الان میام بعد قط میکنه منم که خسته بودم از چشام خواب میبارید انگار جیمینم هم اینو فهمید و منو کول کردو برد توی اتاقمون ( منحرف نشید فقط میخواد ا.ت بزاره رو تخت والا ) و منو روی تخت گذاشتو گفت تا من بیام نیا بیرون از خونه اوکی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ منم گفتم چشم جیمینا بعد خم شد لبامو بوسید و رفت منم موندم تک و تنها توی این خونه تا اینکههههههههههههههههههه زنگ در خورد من میدونستم که جیمین انقدر زود نمیاد برای امادگی تفنگمو بر داشتمو رفتم پایین درو باز کردم که دیدم دوست دختر قبلی جیمین اومده خو