ترجمه فراگمان قسمت 661 نانا: این چش شده؟ پویراز: نمیشه، نمیتونی انجام بدی نانا: چطور؟ پویراز: تو نجاری استعدادی نداری جانسل: رفتی گشتی و دوباره برگشتی اینجا. یه روز میبینی از خونه هم انداختنت بیرون پویراز: برّه رو بردم و به گرگ تحویل دادم نانا: تو وایستا. من میدونم چت شده، دیگه از من مخفی نکن