عنوان: (گزیده‌ای از قسمت سی و یکم فصل سوم) -میوه‌هایی می‌‌دیدیم که ندیده بودیم اینجا، هر چه می‌خوردی احساس نمی کردی داری می‌خوری، احساس می‌کردی یک اتفاق عجیبی داره می‌افته، مزه خاصی نداشت انگار یک میوه که ترکیب چند میوه باشه. - آنجا قدم می‌زدیم، آدم‌ها را معرفی می‌کردند آدم‌هایی که نور بودند و نورشان چشم را نمی‌زد (یکی که نمی‌دیدم‌ش معرفی می‌کرد) انگار مهمانی و تو‌ را معرفی کنند... زندگی-پس-از-زندگی عباس-موزون فصل-۳-قسمت-۳۱ محسن-مصلایی تجربه-نزدیک-به-مرگ @abbas-mowzoon