خلاصه: روهان ریچاند پسر یک تاجر پولدار به نام یاش وردهن ریچاند وناندینی است. وی برادری داشته که ۱۰سال پیش خانه را به دلیل نامعلومی ترک کرده و دیگر برنگشته. روهان از مادربزرگ‌هایش می‌خواهد که حقیقت را بگویند و آنها تعریف می‌کنند که برادر او، راهول سال‌ها پیش عاشق دختری به نام آنجلی شرما شده اما پدرش اورا قبول نکرده و از خانواده طرد کرده است