عنوان: (گزیدهای از قسمت سی و یکم فصل چهارم) من ناگهان خودمو تو آسمون دیدم بعد از این، ستارهها منظومه شمسی، منظومههای غیرشمسی و هر چیزی که اونجا بود من داشتم میدیدمشون که این ستارهها به وسیله یه رشتههاییذمثل ریسمانهای نوری با هم در ارتباط بودن، باهم در صحبت بودن. از آسمون زمین رو دیدم که فکر کن کوهها، هر کوهی که در هر جای زمین هست اینا انگار دست به دست هم داده بودن اینا همه دست به دست هم میدادند و با هم انگار خاطره تعریف میکردند انگار باهم صحبت میکردند.. زندگی-پس-از-زندگی عباس-موزون فصل-۴-قسمت-۳۱ خدیجه-مبینی تجربه-نزدیک-به-مرگ @abbas-mowzoon