خوب بنده فیک نویس هستم فیک خونا تو کپشن پیج ویسگونمو میزارم البه خیلی کم پیش میاد ادامه فیکو بنویسم پس ببخشین پادشاه-عذاب p1 (کوک) نهارم تموم شد که لی رانگ امد(دست راستش یا همون بادیگاردی که خیلی بهش خیلی اعتماد داره) لی رانگ:قربان آقای جئون کارتون دارن کوک:باز چی شده لی رانگ:به من نگفتن کوک:خیله خوب میتونی بری رفتم طبقه بالا درو باز کردم با قیافه پدرم خیره شدم که با یه لبخند چندش بهم خیره شده بود کوک:چیزی شده جئون :می‌خوایم انتقام بگیریم کوک: اونوقت کی؟ جئون: از کیم کوک:من که هم خونشو آتیش زدم هم محموله هاشو بس نیست جئون:اندفه با دخترش کوک:دخترش؟ جئون:هوم اینم مشخصاتش فردا ساعت ۳از دانشگاه تعطیل میشه اون موقع وقتشه رفتم داخل اتاقم برگه رو از پاکت درو وردم اسم: کیم ا.ت سن:۱۷ پدر:کیم سوک ران فرزند:۲ اسم برادر: کیم تهیونگ و...... رو تختم دراز کشیدم تفنگمو از داخل کشوم درآوردم باهاش بازی می کردم کوک:برات دارم کیم سوک ران یهو در با شدت باز شد کوک:آهای گوساله بهت یاد ندادن در بزنیییی بادیگارد:ب ب بخشد کوک:فایده ندارم برو بیرون در بزن بعد بیا بادیگارد:من که گفتم ببخش

کره zwnj;ای بی zwnj;تی اس فیک

7 ماه پیش در دسته بندی سرگرمی مدت زمان 00:10