کیمیای مهر - محمدرضا شجریان و جلال ذوالفنون (بزرگداشت حافظ) کنسرت سهگاه در تالار رودکی در سال ۱۳۶۷ ترسم که اشک در غم ما پرده در شود و این راز سر به مهر به عالم سمر شود گویند سنگ لعل شود در مقام صبر آری شود ولیک به خون جگر شود از هر کرانه تیر دعا کرده ام روان باشد که از آن میانه یکی کارگر شود ای جان حدیث ما بر دلدار بازگو لیکن چنان مگو که صبا را خبر شود خواهم شدن به میکده گریان و دادخواه که از دست غم خلاص من آنجا مگر شود از کیمیای مهر تو زر گشت روی من آری به یمن لطف شما خاک زر شود بس نکته غیر حسن بباید که تا کسی مقبول طبع مردم صاحب نظر شود در تنگنای حیرتم از نخوت رقیب یا رب مباد آنکه گدا معتبر شود حافظ چو نافه سر زلفش به دست تو است دم درکش ارنه باد صبا را خبر شود ************ سحر بلبل حکایت با صبا کرد که عشق روی گل با ما چه ها کرد به هر سو بلبل عاشق در افغان تنعم از میان باد صبا کرد از آن رنگ رخم خون در دل انداخت و از این گلشن به خارم مبتلا کرد خوشش باد آن نسیم صبحگاهی که درد شب نشینان را دوا کرد من از بیگانگان دیگر ننالم که با من هرچه کرد آن آشنا کرد گر از سلطان طمع کردم خطا بود