همیشه میشود جورِ دیگری هم به زندگی نگاه کرد؛ همیشه سویههای درسایهمانده و پنهانازنظری هستند که باید سراغشان رفت، احضارشان کرد تا زندگی، اصلِ زندگی، رخنمایانتر شود. یکی همین که در زمانه و قرنی که در شتاب جامعۀ سرمایهداری و صنعتی، «کار» بیشازگذشته، تقدیس میشود، و در روزگاری که حتی در نگاه سوسیالیستی هم کار، مورد ستایش است، ناگهان فیلسوفی از ایدۀ بطالت دفاع کند! سالهای زیادی از طرح این موضوع گذشته است و حرفوحدیثها و نظرات متفاوتی هم در اینمیان ردوبدل شده است، اما ما امروز، و در همین زندگی روزمره، همچنان سرگرم همین ماجرای کار و فراغت هستیم. دکتر حسین شیخرضایی، مدرس فلسفه و مدیر نشر «کرگدن» در مدریکتاکس ۴۶، در روایتی مبسوط، همین کشاکشِ تاریخی-فلسفی را میکاود.