این قضیه برمیگرده به چهارپنج سال پیش زمانی که من ۲۰سالم بودومجردبودم روستای ما ازقدیم به سنگین بودن فضاش معروف بوده وهست طوری که اهالیش بارها جن دیده بودن وبعضیا جن زده شده بودن یاصدای حرف زدناشون ازکناررودخونه میومدولی من میگفتم ایناخرافاته درصورتی که ته دلم میدونستم وجودداره و فقط به خودم دلگرمی میدادم که ترس بهم غلبه نکنه ,.. .